مشعل هدایت قرآنی ، مذهبی ، اعتقادی ، تربیتی
| ||
|
تصورش هم سخت است؛ مردی که حتی سرمایهای برای فراهم آوردن مالالتجاره ندارد؛ دوره بیفتد و به اشراف عرب و بزرگان قبیله بگوید که دنیا و جهان ِ واپسین ِ شما در گروی پیروی از آیین من است. مردی که تا همین دیروز، دوشادوششان راه میرفت و زندگی میکرد، حالا بگوید منم وارث نوح علیهالسلام و ابراهیم علیهالسلام. بِئْسَمَا اشْتَرَوْا بِهِ أَنفُسَهُمْ أَن یَكْفُرُوا به ما أَنزَلَ اللَّـهُ بَغْیًا أَن یُنَزِّلَ اللَّـهُ مِن فَضْلِهِ عَلَىٰ مَن یَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ فَبَاءُوا به غضبٍ عَلَىٰ غَضَبٍ غڑ وَلِلْكَافِرِینَ عَذَابٌ مُّهِینٌ ولی آنها در مقابل بهای بدی، خود را فروختند؛ که به ناروا، به آیاتی که خدا فرستاده بود، کافر شدند. و معترض بودند، چرا خداوند به فضل خویش، بر هر کس از بندگانش بخواهد، آیات خود را نازل میکند!؟ از این رو به خشمی بعد از خشمی (از سوی خدا) گرفتار شدند. و برای کافران مجازاتی خوارکننده است. / سوره مبارکه بقره آیه 90 کتابها مینویسند: عطا میگوید: منظور از غضب اوّل (فَبَاءُوا به غضبٍ عَلَىٰ غَضَبٍ ) در هنگامى بود كه یهود قبل از بعثت پیامبر تورات را تحریف كرده و تغییر دادند و غضب دوّم زمانى بود كه بعد از بعثت انكار آن وجود مقدس نمودند. سدى معتقد است: غضب اوّل زمانى بود كه گوساله را پرستش كردند و غضب دوم هنگامى كه پیامبر را انكار نمودند. حسن و عكرمه و قتاده میگویند: اوّلى هنگامى بود كه عیسى را انكار و دوّمى زمانى كه پیامبر اسلام را باور نكردند ابو مسلم و أصمّ میگویند: این تعبیر براى افاده تأكید و مبالغه است و چون غضب الهى از اینان جدا نشود پس گویا در حال تكرّر است «وَ لِلْكافِرِینَ عَذابٌ مُهِینٌ ... »- و براى كافرین عذاب خواركنندهاى است براى آنهایی كه پیامبرى محمّد صلى اللَّه علیه و آله را انكار نمودند عذاب خوار كنندهاى یا در دنیا و یا در آخرت وجود دارد، و «مهین» چیزى است كه صاحبش را خوار و لباس ذلّت میپوشاند. 1 با تو میگویم: چه کسی فکرش را میکرد همان جوان یتیم عرب که نه سایه مهر پدر بر سر داشت و نه دست نوازش مادر بر روی، بیاید و خبر از دینی جدید بدهد. بیاید و بگوید خدا بزرگترین فرشتهاش را برای سخن گفتن با من، فرستاده است زمین چه کسی فکرش را میکرد، همین جوانی که هر روز از کوچه های مکه، سر به زیر و آرام میگذشت، غوغا به پا کند تصورش هم سخت است؛ مردی که حتی سرمایهای برای فراهم آوردن مالالتجاره ندارد؛ دوره بیفتد و به اشراف عرب و بزرگان قبیله بگوید که دنیا و جهان ِ واپسین ِ شما در گروی پیروی از آیین من است. مردی که تا همین دیروز، دوشادوششان راه میرفت و زندگی میکرد، حالا بگوید منم وارث نوح علیهالسلام و ابراهیم علیهالسلام همه فکر کردند، سودای سیادت و سروری بر قریش او را به این جا کشانده است؛ گفتند سید قومش میکنیم اما او حرفش چیز دیگری بود، چیز دیگری میخواست و تا پای جانش ایستاده بود برای اثبات پیامبری و آسمانی بودن حرفهایش تا آنجا که نشسته بود روبروی بزرگان عشیره و گفته بود : «به خدای یکتا سوگند که اگر خورشید با همه عالم افروزی اش را دست راستم و ماه با همه روشناییاش را در دست چپم بگذارید تا دست از آیینم بدارم و بردارم، هرگز چنین نخواهم کرد. «» اولش همه فکر کردند، مجنون شده است، امین ِ بنی هاشم؛ اما مرد، شهره شد به شهر آشوبی وقتی شروع کرد به سخن گفتن. وقتی کلمه های از آسمان آمده را کنار کعبه، زمزمه میکرد ... گمان ِ پیامبر شدن ِ مرد چهل ساله فقیر و یتیم و عامی، آزار دهنده بود؛ اما سختتر از آن، پذیرفتن ِ تصمیم خدا بوداین که خدا، کسی را رسول خاتمش قرار داده بود که در همین خانه های گلی زندگی میکرد، روی همین زمین راه میرفت. از بازارها میگذشت، دلبسته خانوادهاش بود، مثل بقیه میخورد، میخوابید، میخندید و اندوهگین میشد که آنها گویی یا منتظر ایمان آوردن به پیامبری تاجر و ثروتمند از جنس خودشان بودند و یا چشم انتظار آمدن پیامبری عجیب بودندرسولی غریب و نا آشنا با دو بال روی شانههایش، بی آنکه بدانند خدا خوب میداند که امانت وحیاش و آیینش را در قلب چه کسی به ودیعه بگذارد ... یادم بماند: خدا و نشانههایش در تن زندگی روزمره جاریاند ...
1. ترجمه تفسیر مجمعالبیان فی تفسیر القرآن ج 1 ص 262 2. ... اللَّـهُ أَعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ رِسَالَتَه/ سوره مبارکه انعام بخشی از آیه 124ُ نظرات شما عزیزان: [ دو شنبه 22 آبان 1391برچسب:پیامبر معمولی , ] [ 15:22 ] [ اکبر احمدی ]
[
|
|
[ تمام حقوق مادی ومعنوی این وبلاگ متعلق : به اکبر احمدی می باشد ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |